ملورینملورین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
ملورینملورین، تا این لحظه: 8 ماه و 2 روز سن داره

*مادرانه*حس مادرنوشتنش سخت است!*

مهمان خونه ما

ملورین عزیزم یکی ،دوروزی میشه که خیلی بهتر شدی .بهتر هم غذا می خوری جیگرم. ولی هنوز واکسن یک سالگی رو نزدیم .صبر می کنم تا کاملا مریضیت برطرف بشه . امروزرفتیم خانه بهداشت و قد ووزن ودور سرت رو اندازه گرفتیم.وزنت یه مقدار اضافه شده .قدت تنها چیزی که خوب رشد کرده. هنوز م که هنوزه ما منتظریم دندونای پرنسس خانم دربیاد.کجا قایمشون کردی شیطون،بعد پرونده ات رو گرفتیم که ببریم مرکز کنار خونه خودمون. دیروز صبح زود بیدار شدیم. بابا زنگ زد که بگه عمو علی واهل وعیال نهار میان خونمون. منم دست به کار شدم وغذا درست کردم.دیروز به شما حسابی خوش گذشت جوری که یه کله دوازده ساعت بیدار بودی وتا زن عمو شهره میگفت ملورین بخواب میگفتی نه. نه رو بل...
17 شهريور 1392

مریضی سوغات سفر

سلام گلکم نازدخترم مسافرت به مانیومده.... ازهمون روزکه ازمسافرت برگشتیم مریض شدی ،خداروشکرالان بهتری. همش تب می کردی وازدو شنبه هم تمام بدنت پرازدونه های قرمز بود .آزمایش هم دادیم که همون علائم . ویروسی رونشون می داد دیروزهمش بوست می کردم با صداشماهم همش بادقت نگاه می کردی،یکدفعه شما هم لبات روگذاشتی روی صورتم گفتی مممممممممممممم.وای که چه مزه ای داره، دخمرم بوسم کرد دیشب هم بلز رو گذاشته بودم جلوت وبرات میزدم ادای خوندن درمی آوردم ،شماهم هی میزدی وباصداهای بامزه به اصطلاح می خوندی. دیروز توآشپزخونه ماکارونی هاروپخش وپلا کرده بودی.بهت گفتم وای وای وای وای.شما هم دقیقا آوای من رودرآوردی . بعد داشتم گردگیری می کردم ،شماهم د...
15 شهريور 1392

مسافرت به سرعین

سلام کوچولوی نازم  دختر عزیزم که الان یک سال و3روزه شده ولی هنوزم دندون نداره. مامانی من برات بگم از هفته ای که گذشت. پنج شنبه 6/1/به اتفاق عموعلی واهل وعیال رفته بودیم مسافرت.شب ساعت 10 راه افتادیم ونصفه های شب رسیدیم منجیل وشب رو اونجاگذروندیم. صبح زود هم حرکت کردیم رفتیم به سمت آستارا.توی مسیر هم رفتیم آش دوغ رو توگردنه حیران خوردیم .بعدشم رفتیم تله کابین سوارشدیم .اون بالاخیلی سردبود. شب روآستارا موندیم ورفتیم کناردریا حسابی خوش گذروندیم.بازار هم رفتیم وچندتایی واست لباس خریدم.کفش هم خریدم که هروقت راه افتادی وتاتی تاتی کردی بپوشی. فرداش بعداز نهار هم حرکت کردیم ورفتیم به سمت سرعین. رفتیم هتل و بعد هم آماده شدیم رفتی...
10 شهريور 1392

تولدت مبارک زیباترینم

دنیا صدای گریه کودکی را شنید که امروز تنها بهانه برای خندیدن من است... امروز را با هم لبخند می زنیم   8شهریور1391 یه فرشته کوچولوی مهربون به دنیا اومد که الان همه دنیای منه ،  الهی جاده زندگیت هموار، آسمان چشمانت صاف و دریای دلت همیشه آرام و زلال باشد عزیزم امروز قشنگ ترین روز زندگیمه سالروز میلادت را تبریک میگم دختر قشنگم . . .                 ...
8 شهريور 1392
1